تا حالا فکر کردین، چه چیزی از شما رو بردارن و جدا کنن، دیگه آن آدم سابق نیستین؟

روزای گذشته این سوال، شبیه اون ماری که دنبال یه سیب تو هزارتو سرگردون بود توی سرم می‌چرخید و می‌چرخید. منی که تولدم با چهلم و سالگرد فوت دوتا از عزیزهام همزمان شد و سه ماه قبل رو به دل نگرانی واسه عزیزی گذروندم که آسیب مغزی دیده. من همون آدم سابقم، ولی مثل یه گوی تو صندوق رای‌گیری بالا و پایین شدم تا همه ببینیم آخرش چی میشم. و وقتی میگم همه، جدی یعنی همه.

پاهام هنوز از بارون سرده. تازه befor we go رو دیدم و حالا، تصویرم شفاف و زلال شده. توی مراسم ختم، پشت درI.C.U ، توی بخش اعصاب و روان، کلاس‌های هنر و نیمه شب‌های بی‌خوابی یه چیز تو من ثابته:‌ رومنس!

فارسی معادلی همتراز این کلمه نداره: رابطه عاشقانه، احساسات عاشقانه یا . نه. هچیکدوم این عبارات منظورمو نمی‌رسونه. تخیل و افسانه کمی نزدیک‌تره؛ ولی راستشو بخواین، کلا تا وقتی ثمره این کیفیت رو نچشم و نبینم هیچ تعریفی نه! هنوز باید تو اون صندوق بالا و پایین بشم و سرگیجه بگیرم تا آخرش بفهمم چی ازم می‌خواد!

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ثبت دامین از بیهودگی تا بشر دوستی کانون فرهنگی هنری صراط گنج یاب,طلایاب 09195912100 صدای مشاور تحصیلی آموزش فن بیان پکیج تصفیه فاضلاب Dustin کار و مهاجرت به کانادا